مثبت شدن ازمایش
سلام عزیزم دلم
ببخشید دیر اومدم بنویسم اخه مامان حالش زیاد خوب نیست هی حالم بد میشه ولی اشکال نداره عزیز دلم برای دیدن گل روی شما من همه چی رو به جون میخرم .
اومدم تا ادامه روزی که بیبی چک مثبت شد تا روزی که ازمایش دادم رو برات بنویسم .عزیز دلم گفتم که دو روز مونده به عید بیبی چک زدم مثبت شد فرداش که میخواستم برم ازمایش بدم همه جا تعطیل بود حتی ازمایشگاهایی بیمارستانم میخواستم برم از شانس من کیتشون خراب بود خلاصه من خیلی استرس داشتم که حتما ازمایش بدم تا خیالم راحت بشه ولی نشد فردای سال تحویلم خونه عموم دعوت بودیم من چون هنوز خیلی مطمعن نبودم سعی کردم بیشتر مراقب خودم باشم خیلی کار نکنم خلاصه 4 5 روز از تعطیلات عید گذشت و من رفتیم برا ازمایش دل تو دلم نبود خیلی استرس داشتم صبح بود که رفتم ازمایش رو دادم گفتن جواب ازمایشتون عصر امادست همون موقع میخواستم خانومه رو خفه کنم اخه خیلییییییییی دیر بود تا عصر من نمیتونستم تحمل کنم ولی خوب مجبوری از ازمایشگاه اومدیم بیرون به بابایی گفتم عصر خودت برو بگیر من نمیام خیلی استرس دارم بابایی رفت وقتی برگشت میخواستم بمیرم از شدت استرس ولی اصلا به روی خودم نمیاوردم اومد نشت کنارم جواب رو بهم داد واییییییییییی اصلا باورم نمیشد بتام 965 بود خیلیییییییییییییی خوشحال شدم بابایی منو بغل کرد و بهم تبریک گفت و بوسم کرد
اون روز خیلیییییییییییییی روز قشنگی بود من خیلی خوشحال بودم یه حس خیلیییییییییی خوبی داشتم که با هیچ حسی تو دنیا قابل مقایسه نیست
خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دیدی
خدایا شکرت که خانواده دونفره ما رو 3 نفره کردی